روح الله موسوي خميني
تاريخ تولد: 30 شهريور 1281/ 20 جماديالثاني 1320/ 21 سپتامبر 1902
محل تولد: خمين از توابع استان مرکزى چشم به جهان گشودند.
فرزند آيتالله سيد مصطفي مصطفوي
موسس و اولين رهبر انقلاب اسلامي ايران
خانواده
پدر ايشان سيد مصطفي موسوي فرزند علامه سيد احمد موسوي در 29 بهمن 1241 ه.ش. در شهرستان خمين به دنيا آمد و در تاريخ اسفند 1281 در راه خمين به اراک مورد سوء قصداشرار قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله در چهل سالگي به شهادت رسيد.
هاجر خانم مادر امام خميني، زني از خاندان علم و تقوا و فرزند آيتالله ميرزا احمد خوانساري است. امام خميني پنجمين ماه عمر خود را با درد يتيمي آغاز کردند و از آن پس مادر و عمه بزرگوارشان، تربيت ايشان را عهده دار بودند.
امام خميني در سن 27 سالگي ازدواج کردند. همسر ايشان، دختر حاج ميرزا محمدثقفي از روحانيون تهران بود. اسامي فرزندان امام به اين صورت است: مصطفي، صديقه (خانم اشراقي)، فريده (خانم اعرابي)، زهرا (خانم بروجردي)، احمد.
شخصيت علمي و فرهنگي
تحصيل در خمين
امام خميني در همان کودکي درس را آغاز کردند و پس از آن به مکتب رفتند. بعد از اتمام مکتب به مدرسههاي جديد رفتند و با پايان آن، تحصيل علوم اسلامي را در محضر دايي و برادرشان آغاز کردند.
تحصيل در اراک
سال 1339 ه.ق امام خميني براي تکميل تحصيلات خود به واسطه حضور آيتالله عبدالکريم حائري يزدي به اراک رفتند. در اين دوره در محضر اساتيدي چون شيخ محمدعلي بروجردي و شيخ محمد گلپايگاني تلمّذ کردند.
تحصيل در قم
همزمان با عزيمت آيتالله حائري به قم، امام نيز به قم رفتند و در 25 سالگي سطوح عاليه حوزه را به پايان رسانيدند. پس از آن با شرکت در درس آيتالله حائري به درجه اجتهاد نائل آمدند. از ميان همه اساتيد امام آن که بيش از همه روح ايشان را اشباع ميکرد، درس عرفان نظري مرحوم محمدعلي شاهآبادي بود. شش سال، گاه هر روز و گاه هر چند هفته يکبار، نزد او ميرفتند تا کنار فقه و فلسفه، عرفان را نيز بياموزدند.
تدريس
امام تدريس کتب فلسفي را در حالي که بيش از 27 سال نداشتند، آغاز کردند و در کنار درس فلسفه به تدريس اخلاق همت گماردند. عمّال رضاشاه براي تعطيلي اين درس فشار ميآوردند که با مقاومت امام به نتيجه نرسيدند اما ناچار شدند برنامه درس اخلاق را از مدرسه فيضيه به مدرسه حاج ملاصادق در منطقه دوردست شهر منتقل کردند. در کنار اينها به تدريس دروس فقه و اصول ميپرداختند.
تدريس علوم منقول و خارج فقه و اصول را در سال 1325 ه.ش. همزمان با ورود آيتالله بروجردي به قم آغاز کردند.
در تبعيد در شهر نجف هم با اصرار طلبهها درس را آغاز و بهمنماه 1348 درس ولايت فقيه را در 13 جلسه ارائه کردند.
آثار
سير تاليفي امام از مسائل عقلي آغاز گرديده و در زمينه اخلاقيات، فقه و اصول ادامه يافته است. در حدود 27 سالگي کتاب مصباحالهدايه را به رشته تحرير درآوردند که بعضي از علماي بزرگ معاصر بر آن حاشيه زدهاند. در 29 سالگي شرحي بر دعاي ماه رمضان نگاشتند و بعد آن کتاب اربعين حديث. علاوه بر آن 21 عنوان کتاب ديگر نگارش کردهاند که برخي از آنها عبارتند از: اسرارالصلوه کشف اسرار، شرح حديث جنود عقل و جهل، آدابالصلوه، تحريرالوسيله، توضيحالمسائل، حکومت اسلامي يا ولايت فقيه، مبارزه با نفس يا جهاد اکبر.
حيات سياسي و اجتماعي
در 15 ارديبهشتماه 1323 و در اوضاع آشفته و فضاي آزادي نسبي پس از رضا پهلوي، امام در پيامي به ملت، از قيام براي خدا صحبت کردهاند و آن را تنها راه اصلاح دو جهان ناميدهاند. در همين سال در پاسخ به شبهات کتاب اسرار هزارساله، به رضاخان هم تاختند و در آن ايده حکومت اسلامي و ضرورت قيام براي تشکيل آن را مطرح ساختند.
در دوران مرجعيت آيتالله بروجردي امام از طرف ايشان عضو هيات مصلحين بودند که ماموريت اصلاح حوزه را داشت و باعث تحولاتي در حوزه شدند. در مسائل گوناگون مورد م آيتالله بودند، مخصوصا مسائل مربوط به حکومت. يک بار در 1329 از طرف آيتالله بروجردي براي جلوگيري از اعدام عدهاي به ديدار شاه رفتند.
در مهرماه 1341 لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي مورد تصويب دولت قرار گرفت که طبق آن سه شرط مسلمان بودن، سوگند به کلامالله مجيد و مرد بودن رايدهندگان و انتخابشوندگان حذف شده بود تا زمينه حضور بهائيها فراهم شود. امام در تلگرافي به عَلَم نوشتند:"مجدداً به شما نصيحت ميکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهيد، و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن واحکام علماي ملت و زعماي مسلمين و تخلف از قانون بترسيد؛ و بدون موجب، مملکت را به خطر نيندازيد؛ والّا علماي اسلام درباره شما از اظهار عقيده خودداري نخواهند کرد." پيام محکم امام در شرايط آن روز بينظير بود.
قيام پانزده خرداد
اندکي پس از غائله انجمنهاي ايالتي و ولايتي، شاه براي طرحي با عنوان "انقلاب سفيد" اعلام رفراندوم کرد. امام در بيانيهاي صريح چهار روز پيش از رفراندوم، آن را مخالف اسلام و قانون اساسي قلمداد کردند.
در فروردين 1342 بعد از حمله ماموران به فيضيه امام در سخنراني خود از سکوت بزرگان گلايه مي کنند:"امروز سکوت، همراهي با دستگاه جبار است". روز بعد بيانيهاي را منتشر ميکنند و به صراحت از علما ميخواهند که تقيّه را رها کنند و ميافزايند: "من اکنون قلب خود را براي سرنيزههاي مامورين شما حاضر کردهام."
در شرايطي که ساواک از سخنرانان براي عدم تعرّض به شاه و اسرائيل تعهّد گرفته بود، امام در عاشوراي سال 1342 در سخنراني خود به شدّت به شاه و دخالتهاي اسرائيل انتقاد کردند. همان شب امام دستگير شدند و از قم به تهران اعزام شدند. با قيام مردم تهران و ورامين و فشار علما، حکومت مجبور به آزادي ايشان شد.
اعتراض به کاپيتولاسيون و تبعيد به ترکيه
21 مهرماه 1343 لايحه کاپيتولاسيون در مجلس تصويب شد. خبر که به امام رسيد، پيام هشدارآميز صادر کردند. امام در 13 آبانماه با چند روز تاخير به دليل برگزاري انتخابات رياستجمهوري آمريکا دستگير و به ترکيه تبعيد شدند. اقامت امام خميني در ترکيه يازده ماه به درازا کشيد.
سالهاي نجف
امام و فرزندشان مهرماه سال 1344 به نجف تبعيد شدند. حکومت در نظر داشت امام در حوزه نجف و در فضاي دور از سياست آن منزوي شود. در حالي که امام در طول اقامت در نجف هر روز سه ساعت به زيارت و عبادت در حرم ميپرداختند اما پيگيري فعاليّتهاي نهضت هم با وقفه روبرو نشد. امام چهار روز پس از ورود به نجف در ديدار با آيتالله سيد محسن حکيم، وي را به قيام فرا خواندند. فروردين 1346 در اعتراض به لوايحي که قوانين ضد اسلامي داشت به هويدا نامهاي با لحن تند نوشتند.
اوج گرفتن نهضت
اول آبان 1356 خبر درگذشت سيد مصطفي، فرزند امام، بدون سابقه بيماري موجب حيرت شد. دکتر گفته بود که وي را مسموم کردهاند، امام اجازه کالبدشکافي ندادند و در پيامي شرايط کشور را مصيبت بارتر دانستند. لحن پيام امام، شاه را به خشم آورد و دستور داد در مقاله رومه اطلاعات به امام حمله کنند. مردم در اعتراض به جسارت به امام، در قم قيام کردند که با سرکوب مواجه شد. شهرهاي ايران در چهلم شهداي شهرهاي پيشين ملتهب ميشد و امام براي هر کدام از اين اتفاقات پيام ميدادند.
انقلاب
با اوج گرفتن فعاليتهاي امام، ماموران حکومت عراق خانه امام را محاصره کردند و رفت و آمد به آن را قطع کردند. با افزوده شدن فشارها تصميم گرفتند که به سوريه بروند. امکانش فراهم نشد، به پاريس رفتند و در پاريس به مصاحبه با رسانههاي گروهي و تبيين دلائل و برنامههاي انقلاب اسلامي پرداختند.
امام پس از سالها دوري از وطن، سرانجام 12 بهمنماه 1357 وارد ايران شدند و در 15 بهمنماه بازرگان، را نخستوزير دولت موقّت و مامور تشکيل کابينه کردند. ايشان با صدور اطلاعيهاي در مورد حکومت نظامي 21 بهمن، آن را خدعه خواندند و از مردم خواستند که به آن اعتنا نکنند که اين اقدام باعث به ثمر نشستن نهضت و پيروزي انقلاب اسلامي شد.
10 اسفندماه، از تهران به قم رفتند تا در آنجا مستقر شوند، مردم تا کيلومترها به استقبال آمده بودند. از همان ابتدا بر برگزاري رفراندوم اصرار کردند تا نهايتا در 10 فرودين 1358 مردم در رايي قاطع به جمهوري اسلامي آري گفتند.
در 29 ديماه وصيتنامه جديدشان را نوشتند و آقايان منتظري و پسنديده را وصي خودشان قرار دادند. چند روز بعد به دليل عارضه قلبي به بيمارستاني در تهران منتقل شدند. نظر پزشکان به جراحي بود، امام مخالفت کردند و قبول کردند که داروها را منظم استفاده کنند. پس از دو ماه، امام بهبود پيدا كردند و پزشكان صلاح نديدند كه دوباره در قم اقامت كنند و تأكيد نمودند كه در اطراف بيمارستان قلب منزلي براي امام گرفته شود و علاوه بر آن به تشخيص پزشكان ااماً ميبايست در شمال تهران كه از هواي مناسب برخوردار است سكونت داشته باشند.
در فروردين 1365 قلب امام براي لحظاتي ايستاد، تلاش پزشکان ممکن بود که به نتيجه نرسد اما ناگهان قلب در آخرين شوک بازگشت.
در 28 ارديبهشت 1368 پزشکان وجود سرطان معده را تاييد کردند. در دوم خردادماه امام تحت عمل جراحّي قرار گرفتند. و نهايتا پس از حدود 10 سال رهبري انقلاب اسلامي، شبانگاه سيزدهم خرداد روح امام براي هميشه آرام گرفت.
بيشتر بخوانيد: http://emam.com/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
درباره این سایت